سرلایهtopset bed/ top-set bedواژههای مصوب فرهنگستانبالاترین لایۀ تقریباً افقی رسوبات رودخانهای در سطح دلتای پیشرونده که به سمت خشکی تا دشت آبرفتی امتداد دارد
وارونهدیکشنری فارسی به انگلیسیbackward, contrariwise, converse, over, inverse, topsy-turvy, reverse, un-, upset, upside down
درهم و برهمدیکشنری فارسی به انگلیسیabrupt, disorderly, disjointed, higgledy-piggledy, pell-mell, helter-skelter, huggermugger, indiscriminate, topsy-turvy, messy, wild, mixed, muddy, mysticism, promiscuous, snarly, swirly, turbid, upside down, woolly
دیرینکالبدگشاییpalaeoautopsyواژههای مصوب فرهنگستانتحلیل فنی بقایای اجساد انسانهای عصر باستان بهوسیلۀ انسانشناس جسمانی متخصص در دیرینآسیبشناسی
کالبدگشاییautopsyواژههای مصوب فرهنگستانمعاینه و بررسی بدن مرده ازطریق برش و آزمایش برای تعیین علت مرگ یا تعیین ماهیت تغییرات آسیبشناختی * مصوب فرهنگستان اول