toughدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت است، دشوار، سخت، خشن، شدید، محکم، سفت، بادوام، زمخت، سر سخت، پی مانند، شق، با اسطقس
toughدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت است، دشوار، سخت، خشن، شدید، محکم، سفت، بادوام، زمخت، سر سخت، پی مانند، شق، با اسطقس
چقرمهtoughواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادۀ غذایی که در برابر جویدن مقاوم است و در دهان حالتی چرممانند دارد
toughدیکشنری انگلیسی به فارسیسخت است، دشوار، سخت، خشن، شدید، محکم، سفت، بادوام، زمخت، سر سخت، پی مانند، شق، با اسطقس
چقرمهtoughواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادۀ غذایی که در برابر جویدن مقاوم است و در دهان حالتی چرممانند دارد