trashدیکشنری انگلیسی به فارسیزباله ها، نخاله، تفاله، اشغال، مهمل، خاکروبه، زوائد گیاان، جفنگ، بصورت اشغال در اوردن
trapدیکشنری انگلیسی به فارسیتله، دام، گیر، دریچه، نیرنگ، اسباب، در تله اندازی، محوطه کوچک، شکماف، فریب دهان، نردبان قابل حمل، زانویی مستراح و غیره تله، بدام انداختن، در تله انداختن