transmitدیکشنری انگلیسی به فارسیفرستادن، رساندن، پراکندن، انتقال دادن، مخابره کردن، فرا فرستادن، سرایت کردن، فرستا دن
transmittedدیکشنری انگلیسی به فارسیفرستاده شده، رساندن، پراکندن، انتقال دادن، مخابره کردن، فرا فرستادن، سرایت کردن، فرستا دن
transmittedدیکشنری انگلیسی به فارسیفرستاده شده، رساندن، پراکندن، انتقال دادن، مخابره کردن، فرا فرستادن، سرایت کردن، فرستا دن