trappingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دام انداختن، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی
حرکت تلهایtrappingواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی که در آن دامنۀ انتشار عمودی دودستون بین دو لایۀ وارونگی محدود میشود
trappingsدیکشنری انگلیسی به فارسیترسیم، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی
trappingsدیکشنری انگلیسی به فارسیترسیم، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی
trappingsدیکشنری انگلیسی به فارسیترسیم، تله گذاری، تجملات و تزئینات، بدام انداختن، در تله اندازی، بدام اندازی
entrappingدیکشنری انگلیسی به فارسیگیر کردن، تله انداختن، بدام انداختن، بغرنج کردن، گوریده شدن، گول زدن، اغفال کردن