traversesدیکشنری انگلیسی به فارسیتراورس، مسیر، درب تاشو، اشکال، مانع حائل، حجاب حاجز، عبورجاده، پیمودن، گذشتن از، قطع کردن، طی کردن، عبور کردن
سینی انتقالtransfer table, surface traverser, traverserواژههای مصوب فرهنگستاندر خطآهن تعمیرگاهها، ابزاری شبیه به پل متحرک برای جابهجایی عرضی خطنورد
پیمایش بستهloop traverse, closed traverseواژههای مصوب فرهنگستانپیمایشی که از یک ایستگاه شروع و به همان ایستگاه یا ایستگاههایی که موقعیت نسبی آنها در دیگر نقشهبرداریها تعیین شده است ختم میشود
سینی انتقالtransfer table, surface traverser, traverserواژههای مصوب فرهنگستاندر خطآهن تعمیرگاهها، ابزاری شبیه به پل متحرک برای جابهجایی عرضی خطنورد