trueدیکشنری انگلیسی به فارسیدرست است، ثابت یاحقیقی کردن، درست، واقعی، صحیح، حقیقی، راستین، راست، راستگو، ثابت، فریور
بیهنجاری حقیقیtrue anomaly, anomaly 2واژههای مصوب فرهنگستانزاویۀ قرار گرفتن جسم در مدار که اندازۀ آن برابر است با میزان انحراف بُردار شعاع (radius vector) از محور اصلی مدار
trueدیکشنری انگلیسی به فارسیدرست است، ثابت یاحقیقی کردن، درست، واقعی، صحیح، حقیقی، راستین، راست، راستگو، ثابت، فریور
trueدیکشنری انگلیسی به فارسیدرست است، ثابت یاحقیقی کردن، درست، واقعی، صحیح، حقیقی، راستین، راست، راستگو، ثابت، فریور