ریلبند لبهگِردwane tieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ریلبند چوبی که یک یا دو لبۀ زبرین آن گرد است متـ . تراورس لبهگِرد
استخوان گونهzygomatic boneواژههای مصوب فرهنگستاناستخوانی چهاروجهی که برجستگی گونه و دیوارۀ جانبی و لبۀ کاسۀ چشم و دوسوم قدامی قوس گونه را تشکیل میدهد
پیوند مغز استخوانbone marrow transplantation, BMTواژههای مصوب فرهنگستانپیوند زدن مغز استخوان یا یاختههای بنیادی آن به یکی از شیوههای خودپیوندینهای یا همسانپیوندینهای یا همپیوندینهای ازطریق چکانش درونرگی
bannedدیکشنری انگلیسی به فارسیممنوع، ممنوع ساختن، قدغن کردن، بستن، منع کردن، باز داشتن، تحریم کردن، لعن کردن، اجازه ندادن