به وضوح، بطور مریی
قابل رویت، نمایان، مریی، پدیدار، دیده شدنی، پیدا، وابسته به بینایی
طیف مرئی
سخنرانی قابل مشاهده
تعادل قابل مشاهده
افق قابل مشاهده
visibly
observably, visibly
نامرئی
تقسیم پذیر
قابل تقسیم نیست