volumeدیکشنری انگلیسی به فارسیجلد، حجم، کتاب، درجه صدا، مجلد، اندازه، ظرفیت، دفتر، توده، طومار، سفر، بر حجم افزودن، برزگ شدن، بصورت مجلد در اوردن
volumeدیکشنری انگلیسی به فارسیجلد، حجم، کتاب، درجه صدا، مجلد، اندازه، ظرفیت، دفتر، توده، طومار، سفر، بر حجم افزودن، برزگ شدن، بصورت مجلد در اوردن
volumeدیکشنری انگلیسی به فارسیجلد، حجم، کتاب، درجه صدا، مجلد، اندازه، ظرفیت، دفتر، توده، طومار، سفر، بر حجم افزودن، برزگ شدن، بصورت مجلد در اوردن
حجم بحرانیcritical volumeواژههای مصوب فرهنگستانحجم یک مول از ماده درحالیکه در دما و فشار بحرانی قرار دارد
حجم بندالیblocking volumeواژههای مصوب فرهنگستانحجمی از دانه که در آن ماندهمغناطش شیمیایی سنگ در طول زمانهای زمینشناختی ثابت باقی میماند