رای، اخذ رای، دعا، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن
رای دادن
رأی شمارش معکوس
ریخته گری رای
رای گیری گلوله
رای دادن پایین
قابل تقدیر است
تهدید، بدون رای، بی رای، بدون رای کافی
رأی دهندگان
رای دهنده، کسی که رای میدهد
vote
casting voice, casting vote, casting vote (or voi
tariff, vote
مشارکت رأی دهندگان
حق رای
foredevote
جلوگیری
برانگیختن
پیش فرض