بازهرلغتنامه دهخدابازهر. [ زَ ] (اِ) پازهر. دزی ازالمستعینی آرد: هوالبازرد و یقال له بازهر؛ ای نافی السم ، کما یقال لحجر من الاحجار بازهر لهذه العلة. (دزی ج 1 ص 48). - بازهر کانی ؛ فادزهر معدنی است
باجهر الهندیلغتنامه دهخداباجهر الهندی . [ ج َ رُل ْ هَِ ] (اِخ ) او را کتابی است در فراسات سیوف و نعت و صفات و رسوم و علامات آن . (فهرست ابن الندیم چ مصرص 437).