walkدیکشنری انگلیسی به فارسیراه رفتن، خیابان، پیاده رو، سیر، تفریح، راهرو، راهروی، گردش پیاده، گردشگاه، گام زدن، پیادهرفتن، گردش کردن، تفرج کردن، سیر کردن
بیمار سرپاییoutpatient, OP 1, ambulatory patient, walk-in patient, clinic patient, same-day patientواژههای مصوب فرهنگستانبیماری که بدون بستری شدن در مراکز ارائۀ خدمات، تحت مراقبت قرار میگیرد
walkدیکشنری انگلیسی به فارسیراه رفتن، خیابان، پیاده رو، سیر، تفریح، راهرو، راهروی، گردش پیاده، گردشگاه، گام زدن، پیادهرفتن، گردش کردن، تفرج کردن، سیر کردن
walkدیکشنری انگلیسی به فارسیراه رفتن، خیابان، پیاده رو، سیر، تفریح، راهرو، راهروی، گردش پیاده، گردشگاه، گام زدن، پیادهرفتن، گردش کردن، تفرج کردن، سیر کردن