weakenedدیکشنری انگلیسی به فارسیتضعیف شد، ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، عاجز کردن، نحیف کردن، سست کردن، کم نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
وکندلغتنامه دهخداوکند. [ وَ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه واقع در ده هزارگزی شوسه ٔ میانه به خلخال ، دارای 180 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
واکندbreak2, break offواژههای مصوب فرهنگستانتغییر مسیر سریع، مانند هنگامی که هواگرد از جمع بالآرایی (echelon formation) خارج میشود
واکَندre-cutواژههای مصوب فرهنگستانهریک از کَندهای دیگری که در حولوحوش یا درون یک کَند قدیمیتر ایجاد شده است