voidedدیکشنری انگلیسی به فارسیخاتمه داد، باطل شدن، باطل کردن، بی اثر کردن، پوچ کردن، بیرون ریختن، خارج شدن، دفع شدن، از درجه اعتبار ساقط کردن
پهنپیکرwide bodyواژههای مصوب فرهنگستانهواپیمایی که میان صندلیهای مسافری آن دو یا چند راهرو وجود داشته باشد