widerدیکشنری انگلیسی به فارسیگسترده تر، عریض، وسیع، پهن، زیاد، گشاد، پهناور، فراخ، کاملا باز، پرت، بسیط، نا محدود
وجینکُنweederواژههای مصوب فرهنگستانچنگۀ مجهز به دندانههای فنری برای ریشهکنی علفهای هرز روییده در بین ردیفهای کشت
پودرلغتنامه دهخداپودر. (فرانسوی ، اِ) بمعنی غبار و گرد، و در تداول فارسیان گرد سپیدی که زنان بجای سپیدآب بکار برند.