دارنده، گردانیدن، خوب بکار بردن، اداره کردن
veldts، علفزار، زمین مرغزار
زخم، خم شدن، پلاسیدهو پژمرده شدن
وحشی
جوش، جوش دادن، جوشکاری کردن، پیوستن
ولش، کلاه گذاشتن، زیر قول زدن، بتعهد خود عمل نکردن