wingدیکشنری انگلیسی به فارسیبال، جناح، شاخه، پره، شعبه، بال مانند، گروه هوایی، زائده حبابی، زائده پره دار، دسته حزبی، قسمتی از یک بخش یا ناحیه، بالدار کردن، پردارکردن، پیمودن
بار بالwing loading/ wing loadواژههای مصوب فرهنگستاننسبت حداکثر وزن بیشینۀ برخاست هواپیما به سطح کلی بال آن
wingدیکشنری انگلیسی به فارسیبال، جناح، شاخه، پره، شعبه، بال مانند، گروه هوایی، زائده حبابی، زائده پره دار، دسته حزبی، قسمتی از یک بخش یا ناحیه، بالدار کردن، پردارکردن، پیمودن