winsدیکشنری انگلیسی به فارسیبرنده می شود، پیروزی، برد، فتح، غلبه، پیروز شدن، بردن، غلبه کردن، فتح کردن، فاتحشدن، غلبهیافتن بر، بدست اوردن، تحصیل کردن، تسخیر کردن
winceدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، لگد پرانی، رمیدن، لرزیدن، خود را عقب کشیدن، خود را لرزاندن و تکان دادن
دوقلوهای تکزاگmonozygotic twins, monovular twins, uniovular twinsواژههای مصوب فرهنگستاندو زادۀ یک آبستنی که از یک تخمک به وجود آمده باشند متـ . دوقلوهای تکتخم دوقلوهای همسان identical twins
دوقلوهای دوزاگdizygotic twins, dissimilar twins, fraternal twins, biovular twinsواژههای مصوب فرهنگستاندو زادۀ یک آبستنی که از دو تخمک متفاوت به وجود آمده باشند متـ . دوقلوهای دوتخم دوقلوهای ناهمسان non-identical twins
جفتچرخند حارّهایtropical cyclone twinsواژههای مصوب فرهنگستاندو چرخند حارّهای پادگرد (counterrotating) که در دو سوی استوا قرار دارند