waftدیکشنری انگلیسی به فارسیکف دست، نفخه، نسل اینده، وزش نسیم، نسیم، اهتزاز، بهوا راندن، بحرکت دراوردن، روی هوا یا آب شناور ساختن
پودweft, filling, woof, shute, shoot 3واژههای مصوب فرهنگستاننخی کـه درجهت عـرض پارچههای تاری ـ پودی قرار میگیرد