wreathed
نفس کشید، نفس کشیدن، استنشاق کردن، دم زدن
شیرین نفس کشیدن
خجالت کشید
ریختن، پیچ و تاب خوردن، بخود پیچیدن، ازرده شدن
کج خلقی
از بین بردن
درگیر