wrestدیکشنری انگلیسی به فارسیاز دست دادن، گردش، چرخش، پیچش، واداشتن، پیچاندن، زور اوردن، گرداندن، چلاندن، بزور قاپیدن و غصب کردن
wrestleدیکشنری انگلیسی به فارسیکشتی گرفتن، کشتی، تقلا، کشمکش، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، تقلا کردن
wrestlesدیکشنری انگلیسی به فارسیمبارزه می کند، کشتی، تقلا، کشمکش، کشتی گرفتن، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، تقلا کردن
wrestleدیکشنری انگلیسی به فارسیکشتی گرفتن، کشتی، تقلا، کشمکش، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، تقلا کردن