wrestsدیکشنری انگلیسی به فارسیwrests، گردش، چرخش، پیچش، واداشتن، پیچاندن، زور اوردن، گرداندن، چلاندن، بزور قاپیدن و غصب کردن
breastsدیکشنری انگلیسی به فارسیسینه ها، پستان، سینه، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان، سینه بسینهشدن، با سینه دفاع کردن