پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
آءةلغتنامه دهخداآءة. [ ءَ ] (ع اِ) نام درختی است و گویند بانک . (مهذب الاسماء). || ثمره ٔ درختی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، آء. || کلمه ای که بدان شتر را زجر کنند. (منتهی الارب ). || حکایت از صوت و آواز هر چیز.
آءةلغتنامه دهخداآءة. [ ءَ ] (ع اِ) نام درختی است و گویند بانک . (مهذب الاسماء). || ثمره ٔ درختی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، آء. || کلمه ای که بدان شتر را زجر کنند. (منتهی الارب ). || حکایت از صوت و آواز هر چیز.
دفآءلغتنامه دهخدادفآء. [ دَف ْ ] (ع ص ) زن جامه ٔ گرم پوشیده . (ناظم الاطباء). رجوع به دفآن و دفآی شود.
دنآءلغتنامه دهخدادنآء. [ دُ ن َ ] (ع ص ) ج ِ دنی ٔ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به دنی ٔ و دنی شود.
جنآءلغتنامه دهخداجنآء. [ ج َن ْ ] (ع ص ،اِ) گوسفندی که سرون آن پس رفته باشد. (منتهی الارب ). گوسپندی که شاخهای آن عقب رفته باشد. || مؤنث اَجْنَاء بمعنی زن گوژپشت . (اقرب الموارد).
رطآءلغتنامه دهخدارطآء. [ رَطْ ] (ع ص ) زن گول . ج ، رُطْء. (منتهی الارب ). حمقاء. (اقرب الموارد). زن گول و احمق ، ج ، رَطاآت . (ناظم الاطباء).
اثآءلغتنامه دهخدااثآء. [ اِث ْ ] (ع مص ) تباه کردن درز چرم یا درفش سطبرزده برشته ٔ باریک دوختن آن . || مجروح گردانیدن و کشتن . (منتهی الارب ). || سفتن و سوراخ کردن مهره . || افساد کردن میان مردم .