ابانتلغتنامه دهخداابانت . [ اِ ن َ ] (ع مص ) اِبانه . پیدا کردن . آشکار کردن . روشن کردن . هویدا کردن . || آشکار گفتن . || پیدا شدن . آشکار شدن . هویدا شدن . || پیدائی . ظهور. روشنی . هویدائی . آشکاری . بداهت . || جدا کردن . || بشوی دادن دختر را.
ابانتفرهنگ فارسی معین(اِ نَ) [ ع . ابانة ] = ابانه : 1 - (مص م .) آشکار کردن ، واضح ساختن . 2 - (مص ل .) پیدا شدن ، ظهور.
ابنودلغتنامه دهخداابنود. [ اَ ] (اِخ ) نام قریه ای از صعید نزدیک قفط دارای بستانها و نخلستانها و چرخشت و پادنگها شکر را.