آبگاهلغتنامه دهخداآبگاه . (اِ مرکب ) ورد. مورد. (زمخشری ). منهل . مصنعه . تالاب . استخر. آبخور. || مثانه . || تهیگاه . زیر اضلاع از دو سوی وحشی تن آدمی و دیگر جانوران . خاصره .
آبگاهفرهنگ فارسی عمید۱. جای آب؛ آبخور.۲. تالاب؛ استخر.۳. (زیستشناسی) پهلوی انسان بین دنده و لگن خاصره؛ تهیگاه.۴. مثانه.
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
هباعلغتنامه دهخداهباع . [ هَِ] (ع اِ) ج ِ هُبَع. شتر بچگانی که در آخر نتاج زاده باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به هبع شود.
هبایةلغتنامه دهخداهبایة. [ هَُ ی َ ] (ع اِ) پوست درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هبایةالشجر؛ پوست درخت . (از اقرب الموارد).
حقوانلغتنامه دهخداحقوان . [ ح َق ْ ] (ع اِ) تثنیه ٔ حقو. دو تهیگاه . دو آبگاه . (منتهی الارب ). رجوع به حقو شود.
باسَنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ن، نشیمنگاه، کفل، تهیگاه، دنبه، کون، مقعد، مخرج، بدن انسان پهلو، آبگاه
کنارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پهلو، ضلع، جنب، بغل، بال، جناح، طرف، طرفین، پا آغوش، پهلو، بغل، تنگِ بغل طرف، سمت، جانب، جناح، جهت دنده، قاچ جانب، مجاورت، همسایگی، جوار کنار رفتن، انحراف لبه، کناره، ساحل پوسته، زمین دنباله، عقب راست چپ آبگاه اضلاع، محیط