آتشفشان منقرضextinct volcanoواژههای مصوب فرهنگستانآتشفشانی که در حال حاضر فوران نمیکند و احتمال فوران آن در آینده نیز وجود ندارد
آتشفشانvolcanoواژههای مصوب فرهنگستانکوهی که از انباشته شدن ماگمای فورانشده از یک منفذ به وجود آمده است
آتشفشانفرهنگ فارسی معین( ~. فِ) (ص فا. اِمر.) 1 - آن چه آتش فشاند. 2 - کوهی که از دهانة آن مواد سیال سوزان و خاکستر و آتش بیرون آید.
گردن آتشفشانیvolcanic neckواژههای مصوب فرهنگستانسیمایی برجمانند متشکل از هستۀ آذرین یک آتشفشان منقرض که بخشهای بیرونی آن فرسایش یافته است
آتشفشانvolcanoواژههای مصوب فرهنگستانکوهی که از انباشته شدن ماگمای فورانشده از یک منفذ به وجود آمده است
آتشفشانفرهنگ فارسی معین( ~. فِ) (ص فا. اِمر.) 1 - آن چه آتش فشاند. 2 - کوهی که از دهانة آن مواد سیال سوزان و خاکستر و آتش بیرون آید.
چشمه ٔ آتشفشانلغتنامه دهخداچشمه ٔ آتشفشان . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ت َ ف َ / ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ). کنایه از آفتاب باشد. (انجمن آرا). مرادف چشمه ٔ خاوری
دریاچۀ دهانۀ آتشفشانcrater lakeواژههای مصوب فرهنگستاندریاچهای، معمولاً دریاچۀ آب شیرین، که در دهانۀ آتشفشانی براثر انباشت آب باران یا آب زیرزمینی به وجود میآید
دهانۀ آتشفشانcrater 1واژههای مصوب فرهنگستانساختاری حوضمانند و لبهدار که معمولاً در قلۀ مخروط آتشفشانی پدید میآید متـ . دهانه 2
پرشدگی دهانۀ آتشفشانcrater fillواژههای مصوب فرهنگستانگدازۀ منجمدشده در کف دهانۀ آتشفشانی که با اخگره و واریزههای حاصل از هوازدگی همراه است