ترجمه مقاله

آتشی

'ātaši

۱. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.
۲. [عامیانه، مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.
۳. [مجاز] سوزان.
۴. (اسم) (زیست‌شناسی) = گُل ⟨ گل سرخ
۵. پخته‌شده با آتش: سیب‌زمینی آتشی.
۶. [قدیمی] نوعی کهربای زردرنگ.

آتشین

فرهنگ فارسی عمید

۱. از جنس آتش.۲. [مجاز] مهیج؛ اثرگذار؛ پرشوروحال: سخنرانی آتشین، ◻︎ دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی: ۴۹۰).۳. سوزان.۴. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.۵. [مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.۶. [مجاز] جان‌سوز؛ رنج‌آور: ◻︎ آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او می

آتشین

فرهنگ فارسی عمید

۱. از جنس آتش.۲. [مجاز] مهیج؛ اثرگذار؛ پرشوروحال: سخنرانی آتشین، ◻︎ دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی: ۴۹۰).۳. سوزان.۴. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.۵. [مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.۶. [مجاز] جان‌سوز؛ رنج‌آور: ◻︎ آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او می

ترجمه مقاله