آرغدهلغتنامه دهخداآرغده . [ رَ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) حریص . آزور. شَرَهمند : آرغده بر ثنای تو جان من است از آنک پرورده ٔ مکارم اخلاق تو منم . منوچهری .|| مستی که با
آرغدهلغتنامه دهخداآرغده . [ رُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آلغده . جنگاور. خشمگین . خشمناک . دژم . تافته . ارغنده . آشفته . برآشفته . بخشم آمده . خشمین . غضبناک . غضب آلود. خشمن . کج خلق . اوقات تلخ . قهرآلود. خشم آلود. مقابل آرمید
آرغدهفرهنگ فارسی عمید۱. خشمگین؛ خشمناک؛ برآشفته؛ دژم.۲. حریص؛ آزمند: ◻︎ آرغده بر ثنای تو جان من است از آنک / پروردۀ مکارم اخلاق تو منم (منوچهری: ۲۱۲).
ارغدهلغتنامه دهخداارغده . [ اَ غ ُ دَ / دِ ] (ص ) آرغده . (مؤید الفضلاء). غضبناک . خشمگین . (برهان ). خشمناک . (شعوری ). || صاحب حرص . (برهان ). حریص . خداوند شره . (برهان ). رجوع به آرغده شود.
ارغدهلغتنامه دهخداارغده . [ اَ غ ُ دَ / دِ ] (ص ) آرغده . (مؤید الفضلاء). غضبناک . خشمگین . (برهان ). خشمناک . (شعوری ). || صاحب حرص . (برهان ). حریص . خداوند شره . (برهان ). رجوع به آرغده شود.
خشمینلغتنامه دهخداخشمین . [ خ َ / خ ِ ] (ص نسبی ) عصبانی . غضباک . غضب آلود. خشمگین . غضبناک . خشمناک . خشمین . خشمگین . آرغده . (یادداشت بخط مؤلف ).
آزغدهلغتنامه دهخداآزغده . [ زُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) صاحب صحاح الفرس این صورت را ضبط کرده و بدان معنی خشم آلوده میدهد، و ظاهراً مصحف آرغده باشد.