tolerantlyدیکشنری انگلیسی به فارسیقابل تحمل، بامدارا، مدارا امیز، ازادمنش، ازاده، شخص متحمل، دارای سعه نظر
بتسامحدیکشنری عربی به فارسیبامدارا , مدارا اميز , ازادمنش , ازاده , داراي سعه نظر , شکيبا , اغماض کننده , بردبار , شخص متحمل
متسامحدیکشنری عربی به فارسیبامدارا , مدارا اميز , ازادمنش , ازاده , داراي سعه نظر , شکيبا , اغماض کننده , بردبار , شخص متحمل
فرد شجاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی هلوان، گُرد، قهرمان، مرد میدان، شهسوار، شیرمرد، آزادمرد، آزادمنش، شوالیه تهمتن، رویین تن، رستم دستان، جهانپهلوان
دموکراتلغتنامه دهخدادموکرات . [ دِ مُک ْ ] (فرانسوی ، ص ) طرفدار دموکراسی .علاقه مند به حکومت ملی . معتقد به مساوات اجتماعی . آزادمنش . آزادی طلب . مساوات جو. رجوع به دموکراسی شود.