آزمونهفرهنگ فارسی عمید۱. لولههایی که در آزمایشگاه هنگام آزمایش به کار میبرند؛ لولۀ امتحان.۲. سئوالهای چندگزینهای برای سنجیدن دانش کسی؛ تست.
آزمونه 1pilot 1واژههای مصوب فرهنگستانآنچه برای آزمایشهای کارکردی و برطرف ساختن نقصهای احتمالی طراحی یا ساخته میشود
آزمونه 1pilot 1واژههای مصوب فرهنگستانآنچه برای آزمایشهای کارکردی و برطرف ساختن نقصهای احتمالی طراحی یا ساخته میشود
آزمونهای 1pilot 2واژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه در مقیاس کوچکتر، قبل از اجرای طرح یا تولید انبوه محصول، تهیه یا ساخته میشود
رنگسنج 2colourimeter, chromometer, tintometerواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای اندازهگیری نوری که آزمونه (specimen) آن را بازتابانده یا عبور داده است
ولتاژ استقامتwithstand voltageواژههای مصوب فرهنگستانولتاژ آزمونی که در آن استقامت آزمونه، برحسب تعداد تخلیههای الکتریکی که میتواند تحمل کند، سنجیده شود
امتحانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود حان شفاهی، امتحان کتبی، آزمایش، مصاحبه، آزمون، کنکور، کویز، آزمونه، المپیاد
آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود آزمایش، آزمایش علمی، آزمایشتجربی، تجربه امتحان، سنجش، محک، تست، آزمون، آزمونه عیاربندی، عیارسنجی، گمانهزنی، نمونهبرداری ◄ نمونه وارسی ◄ قمار یادگیری نتیجۀ آزمایش، یافته، آزموده، مجربات، تجربهشدهها، تجربهشده، مورد آزمایش▼ عیار، مترولوژی آزمایش تشخیص طبی، آزمایش خون، آ
آزمونه 1pilot 1واژههای مصوب فرهنگستانآنچه برای آزمایشهای کارکردی و برطرف ساختن نقصهای احتمالی طراحی یا ساخته میشود
آزمونهای 1pilot 2واژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه در مقیاس کوچکتر، قبل از اجرای طرح یا تولید انبوه محصول، تهیه یا ساخته میشود