آشموغلغتنامه دهخداآشموغ . (اِخ ) نام دیویست از پیروان آهرمن که سخن چینی و دروغ گفتن از کسی بدیگری و جنگ افکندن میان دو تن شغل اوست . برای امثله رجوع به آسموغ شود.
سخن چینلغتنامه دهخداسخن چین . [ س ُ خ َ ] (نف مرکب ) آنکه در میان سخن سعایت کند. (آنندراج ). غَمّاز. واشی . دوبهم زن . نمام . ساعی : گفته اش سربسر دروغ بوداو سخن چین چو آسموغ بود. طیان .سدیگر سخن چین و دورویه مردبکوشد برانگیزد از