آشخال برچینلغتنامه دهخداآشخال برچین . [ ب َ ] (نف مرکب ) آشغال برچین . آنکه در کویها چیزهای نابکار چیند تا از فروش یا بکار بردن آن سود برد. || سخت فقیر. سخت ناچیز. سخت فرومایه .
آشغال برچینلغتنامه دهخداآشغال برچین . [ ب َ ] (نف مرکب ) آشخال برچین . آنکه خاش و خش از معابر برچیند چون پاره های جامه و خرده های چوب و پوست انار و مانند آن و با فروش آن معاش او باشد. || مجازاً و بتحقیر، سخت بی سروپا.