لغتنامه دهخدا
طبع کافوری . [ طَ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از مزاج سرد و خشک باشد. (برهان ). || کنایه از طبع سوداوی . (آنندراج ). || کنایه از مردم کند طبع و خنک و بارد. (برهان ) (آنندراج ). || یخ بسته . (برهان ). || کنایه از فوت و موت . (برهان ). مرگ . (آنندراج ). || شوریده دماغ .