آشیانهلغتنامه دهخداآشیانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ) آشیان و مترادفات آن : مرا خورد خون بود بر جای شیردر آن آشیانه بسان اسیر. فردوسی .بل دهر درختی است نَفْس مرغی وین کالبد او را چو آشیانه . <p class
آشیانهفرهنگ فارسی عمید۱. لانه؛ لانۀ پرندگان؛ کابوک؛ کابک: ◻︎ برو این دام بر مرغی دگر نِه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ: ۸۵۲).۲. خانه؛ مسکن؛ مٲوا.
آشیانهفرهنگ فارسی معین(نِ) [ په . ] ( اِ.)= آشیان : 1 - لانة حیوانات . 2 - خانه . 3 - طبقه ، مرتبه . 4 - سقف ، آسمانه .
آشیانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ه، کنام، سوراخ، کندوی عسل، شفیره، پیله، شاخۀ درخت، لانۀ مرغ، مرغداری دامداری، اصطبل▼ قفس
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) تمیمیة. دختر ابوالحسین . شاعره ٔ اندلسی . وی در کودکی شعر و ادب آموخت و آنگاه که پدر وی درگذشت او دوشیزه بود و شوی و سرپرست و وسیله ٔ معاش نداشت . و از این رو قصیده ای بساخت و به حکم بن عبدالرحمان پادشاه اندلس به قرطبه فرستاد. و از آن قصیده است
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب از ایلات خمسه ٔ فارس .(جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به شیبانی شود.
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) مزنیة، یکی از صحابیات و از دوستان خدیجه ٔ کبری بود. و او به خانه ٔ حضرت رسول در حیات خدیجه و پس از وفات وی آمد و شد داشت و پیغامبر جمله ٔ «حسن العهد من الایمان » را در حق او فرمود. و تا آنگاه که پیر شده بود هرگاه که حضرت رسول را هدیة یا صدقة می
حسونهلغتنامه دهخداحسونه . [ ح َس ْ سو ن َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ نواوی مدرس حقوق در مصر. متولد 1255 هَ . ق . و در 1343 هَ . ق . درگذشت . او راست : سلم المسترشدین . (هدیة العارفین ج 1 ص <span class
آشیانه 1engine shed, locomotive shed, locomotive hangarواژههای مصوب فرهنگستانمحلی برای نظافت و تعمیرات جاری و نگهداری لوکوموتیو در وضعیتی آماده برای بهرهبرداری
آشیانه 2hangarواژههای مصوب فرهنگستانمحل سرپوشیدهای برای استقرار کوتاهمدت و نیز تعمیر انواع نظامی و غیرنظامی هواگَرد و لوکوموتیو و واگن و جز آن
آشیانه،لانهnestواژههای مصوب فرهنگستانساختاری که در آن جانوران، بهویژه پرندگان، تخم میگذارند یا تولیدمثل میکنند
آشیانهداری،لانهداریnestingواژههای مصوب فرهنگستانفعالیتهایی که در آشیانه انجام میشود، شامل آشیانهسازی و تخمگذاری و پرواز دادن جوجهها
آشیانه،لانهnestواژههای مصوب فرهنگستانساختاری که در آن جانوران، بهویژه پرندگان، تخم میگذارند یا تولیدمثل میکنند
آشیانه 1engine shed, locomotive shed, locomotive hangarواژههای مصوب فرهنگستانمحلی برای نظافت و تعمیرات جاری و نگهداری لوکوموتیو در وضعیتی آماده برای بهرهبرداری
آشیانه 2hangarواژههای مصوب فرهنگستانمحل سرپوشیدهای برای استقرار کوتاهمدت و نیز تعمیر انواع نظامی و غیرنظامی هواگَرد و لوکوموتیو و واگن و جز آن
آشیانهداری،لانهداریnestingواژههای مصوب فرهنگستانفعالیتهایی که در آشیانه انجام میشود، شامل آشیانهسازی و تخمگذاری و پرواز دادن جوجهها
خانه ٔ یک آشیانهلغتنامه دهخداخانه ٔ یک آشیانه . [ن َ / ن ِ ی ِ / ی َ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از خانه ٔ یک سقفه که در عرف یک منزله گویند.(آنندراج ). در تداول عامه ٔ خراسان خانه ٔ یک