آغالغتنامه دهخداآغا. (ترکی ، اِ) خاتون . بی بی . سیده . ستی . بانو. بیگم . خانم . || زن . حرَم : اما شرط رعایت اصناف اربعه ، اول جانب حرمهای بزرگ اگرچه در ازمنه ٔ سالفه ، خصوص ملوک عجم ، خواتین را در مهمات ملکی و دولت ملاحظه بسیار نمی بود و امور سلطنت بارادت یا عدم ار
آغافرهنگ فارسی عمیدکلمۀ احترام که با نام شخص بهخصوص با نام زنان و خواجهسرایان ذکر میشود. Δ دربارۀ مردان آقا میگویند.
آغافرهنگ فارسی معین[ تر. ] (ص . اِ.) 1 - خاتون ، خانم . 2 - زن ، زوجه . 3 - عنوانی که برای احترام به اول اسم خواجه سرایان افزوده می شد. مثل آغاالماس ، مبارک آغا.
آغاچیلغتنامه دهخداآغاچی . (ترکی ، اِ مرکب ) اَغاجی و آغاجی و آغجی نیز در کتب آمده است ، و ظاهراً بمعنی حاجب و پرده دار است ، و اوچون واسطه ٔ بلاغ میان شاه و مردم یا وزراء بوده است : ملطفه به نزدیک اغاجی خادم خاصه بردم و بدو دادم و جائی فرود آمدم نزدیک سرای پرده وقت سحرگ
اغیاءلغتنامه دهخدااغیاء. [ اِ ] (ع مص ) برپای ساختن درفش و رایت . یقال : اغییت الغایة اغیاءً. (ناظم الاطباء). برافراشتن علم . (از اقرب الموارد). غایة (رایت ) برپای کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِغایَة. (منتهی الارب ). تغییة. (از اقرب الموارد). || اغیاء السحاب ؛ بر جای ایستادن ابر. (ناظم الاطبا
آغازلغتنامه دهخداآغاز. (اِ) بدائت (بدایت ).بدء (بدو). ابتدا. ابتداء. فاتحه . مفتتح . شروع . سر.دخش . درآمد. صدر. مبداء. اوّل . نخست . ازل . اصل . مقابل فرجام و انتها و انجام و بن و اَبَد : چون فراز آمد بدو آغاز مرگ دیدنش بیگار گرداند و مجرگ . <p class="auth
آغاریلغتنامه دهخداآغاری . (اِ) آغری . قسمی جامه ٔ ابریشمین سطبر که از آن مردان لباده و عباو سرداری کردندی و زنان یَل و نیم تنه و مانند آن .
آغازلغتنامه دهخداآغاز. (اِ) بدائت (بدایت ).بدء (بدو). ابتدا. ابتداء. فاتحه . مفتتح . شروع . سر.دخش . درآمد. صدر. مبداء. اوّل . نخست . ازل . اصل . مقابل فرجام و انتها و انجام و بن و اَبَد : چون فراز آمد بدو آغاز مرگ دیدنش بیگار گرداند و مجرگ . <p class="auth
آغاریلغتنامه دهخداآغاری . (اِ) آغری . قسمی جامه ٔ ابریشمین سطبر که از آن مردان لباده و عباو سرداری کردندی و زنان یَل و نیم تنه و مانند آن .
خاله جان آغالغتنامه دهخداخاله جان آغا. [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از چهار زن کتاب کلثوم نه نه است و در آن کتاب اشاره به ائمه ٔ اربعه ٔ اهل سنت و جماعت است .
خانی بیک آغالغتنامه دهخداخانی بیک آغا. [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از زوجات امیر تیمور گورکانی است . امیر تیمور هیجده زن بحباله ٔ نکاح درآورد که از آنجمله خانی بیک آغا بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 542).
خدای دادآغالغتنامه دهخداخدای دادآغا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از سراری و زنهای امیر تیمور گورکان است . (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 542 ).
اسلام آغالغتنامه دهخدااسلام آغا. [ اِ ] (اِخ ) بنت امیر خضر میسوری . از زنان حرم امیر تیمور. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 132 و 175).
طغای ترکان آغالغتنامه دهخداطغای ترکان آغا. [طُ ت ُ ] (اِخ ) از قوم قراختای و یکی از سراری امیر تیمور و مادر شاهرخ میرزا که بعد از امیر تیمور به سلطنت رسید بوده است . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 542).