آغاردنفرهنگ فارسی عمید۱. تر کردن؛ خیسانیدن؛ نم کردن: ◻︎ پولاد نرم کی شود و شیرین / گرچه در انگبینْش بیاغاری (ناصرخسرو: ۴۸۹).۲. سرشتن؛ آمیختن.۳. (مصدر لازم) نم کشیدن؛ خیسیدن.
آغاریدنلغتنامه دهخداآغاریدن . [ دَ ] (مص ) خیساندن . تر نهادن . نم کردن . فژغردن . فرغاردن . آغشتن . فروشدن آب و نم در چیزی . خیسیدن . نم کشیدن . نرم شدن . فروبردن آب و نم در جسمی ، از زمین و جز آن : بهنگام نان شیر گرم آوری بدان شیر این چرم نرم آوری بشیر اندر
اغاردنلغتنامه دهخدااغاردن . [ اَ دَ ] (مص ) آغاردن و سرشتن . (ناظم الاطباء). سرشته کردن . (از برهان ) (آنندراج ). || بهم آمیختن . (ناظم الاطباء). درهم آمیختن . (از برهان ) (از آنندراج ). || خیسانیدن . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ). || برانگیزانیدن و تحریک نمودن . برانگیختن به جنگ . (
آغاریدنفرهنگ فارسی معین(دَ)1 - (مص م .)خیساندن ، نم دادن . 2 - آمیختن . 3 - سرشتن . 4 - (مص ل .) نم کشیدن ، خیسیدن . 5 - تراویدن .
آغاردانلغتنامه دهخداآغاردان . (ترکی ، اِ) آغاج دَلَن . دارتمک . داربر. سودانیات . شقراق . ستوچه . (زمخشری ). دارکوب .