آلتوفرهنگ فارسی عمید۱. ساز زهی از خانوادۀ ویولن و کمی بزرگتر از آن.۲. صدای بم زن تکخوان.۳. نوعی شیپور نظامی.
آلتوaltoواژههای مصوب فرهنگستان1. صدای بمِ زنان که کنترآلتو هم نامیده میشود 2. صدای زیر مردان که بهصورت فالسِتو (falsetto) خوانده و کنترتنور هم نامیده میشود 3. بخش بمتر بلافاصله پس از سُپرانو در مـوسیقـی چهـاربخشـی آوازی 4. عضو بمتر بلافاصله پس از سُپرانو در برخی خانوادههای سازی
پالتولغتنامه دهخداپالتو. [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) از کلمه ٔ فرانسوی پالِت ُ . پوششی ضخیم که مردان و زنان بر روی دیگر جامه ها پوشند.
آلتونلغتنامه دهخداآلتون . (ترکی ، اِ) زر. ذَهَب : تو همی سوز این ضعیفان را که هین جامه بکش تو همی زن این یتیمان را که هان آلتون بیار. کمال اسماعیل . || نامی از نامهای اماء و کنیزکان ترک : طاس و مندیل و گِ
داش آلتولغتنامه دهخداداش آلتو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان دارای 15 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
آلتونلغتنامه دهخداآلتون . (ترکی ، اِ) زر. ذَهَب : تو همی سوز این ضعیفان را که هین جامه بکش تو همی زن این یتیمان را که هان آلتون بیار. کمال اسماعیل . || نامی از نامهای اماء و کنیزکان ترک : طاس و مندیل و گِ
آلتون تاشلغتنامه دهخداآلتون تاش . (اِخ ) نام حاجب سلطان محمود غزنوی ، و او پس از فتح خوارزم و قلع و قمع مأمونیان (407 هَ .ق .) بفرمان سلطان حکومت و امارت خوارزم داشت و بعهد مسعود در 423 در جنگ با علی تکین کشته شد.
داش آلتولغتنامه دهخداداش آلتو. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان دارای 15 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).