آلهلغتنامه دهخداآله . [ ل َ ] (ع اِ) آلت : یکی اسب ترکی بیاورد پیش بر آن اسب آله ز اندازه بیش . فردوسی .|| نیزه ٔ سخت کوتاه . نیم نیزه . و رجوع به آلت شود.
آلهلغتنامه دهخداآله . [ ل َ / ل ِ ] (پسوند) َاله . در ترشاله ، تفاله ، چاله ، چغاله ، درغاله ، دنباله ، سکاله ، کشاله ، کلاله ، کنغاله ، کنگاله ، گاله و مچاله مانند آل (َال ) علامت نسبت و گاهی ادات تشبیه است . رجوع به آل شود.
آلهلغتنامه دهخداآله . [ ل ُه ْ ] (اِ)عقاب . (مهذب الاسماء). خداریه . شقواء. ابوالهیثم . بوالهیثم . دال من . ججا. زمج . و کلمه ٔ اَلَموت را گویند در اصل مرکب از آله به معنی عقاب و آموت آشیان است .
آلیاژalloyواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] فراوردهای فلزی که دارای دو یا چند عنصر بهصورت محلول جامد یا بهصورت مخلوطی از فازهای فلزی باشد [مهندسی بسپار] نوعی آمیختۀ (blend) بسپاری که معمولاً متشکل از دو بسپار متفاوت است که با هم همبلور شده یا بهنحوی سازگار هستند. هرچند بعضاً بهجای آمیخته نیز بهکار میرود
آلیاژ ریختگیcasting alloyواژههای مصوب فرهنگستانموادی فلزی که برای شکلریزی یا ریختهگری شکلی (shape casting) به کار میروند
آلیاژ زودگدازfusible alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی فلزی که بهآسانی و عموماً زیر دمای 100 درجه ذوب میشود و در دمای نسبتاً پایین شکلپذیری خوبی دارد
روانساز آلیاژیalloy fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری متشکل از عناصر واکنشدهنده با فلز پرکن، برای تهیۀ آلیاژ موردنظر در فلز جوش
آلیاژ حافظهدارmemory alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی که میتواند پس از تغییر شکل، براثر حرارت یا عوامل دیگر فیزیکی، به شکل اولیۀ خود برگردد یا خواص تغییریافتۀ خود را بازیابد
آله کلولغتنامه دهخداآله کلو. [ ل َ / ل ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلاکلنگ . ذَراریح ، و آن جانوری است مانند زنبور سرخ و از او باریکتر و نقطه های سیاه دارد. (ریاض الادویه ).
آله کلولغتنامه دهخداآله کلو. [ ل َ / ل ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) آلاکلنگ . ذَراریح ، و آن جانوری است مانند زنبور سرخ و از او باریکتر و نقطه های سیاه دارد. (ریاض الادویه ).
آلهه پرستلغتنامه دهخداآلهه پرست . [ ل ِ هََ / هَِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه بچندین خدای باور دارد. عابد ارباب . پرستنده ٔ ارباب انواع .
ساآلهلغتنامه دهخداساآله . [ ل ِ ] (اِخ ) زاله . رودخانه ای است در آلمان ، که ازباویر سرچشمه میگیرد و پس از طی 110 هزارگز به ماین میریزد.
ساآلهلغتنامه دهخداساآله . [ ل ِ ] (اِخ ) زاله . رودخانه ای است در آلمان که در کنار سالزبورگ هاوزن برودخانه ٔ سالتز میریزد و مجرای آن 100 هزارگز است .
ساآلهلغتنامه دهخداساآله . [ ل ِ ] (اِخ ) زاله . ساآله ساکسون رودخانه ای است در آلمان که از کوه فیختلگبرگ در باویر سرچشمه میگیرد و پس از سیراب کردن نواحی هوف سالفلد، رودواشتاد ، اینا ، نومبورگ ، بطرف اونستروت میرود و پس از سیراب کردن مرسبورگ ، الستربلانش ، لیپزیک ، هال ، برنبورگ ، کالب و پس از
صلوات اﷲ علیه و آلهلغتنامه دهخداصلوات اﷲ علیه و آله . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َ هَِ وَ ل ِه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود خدا بر او و خاندان او بادا. این درود را پس ِ نام پیغمبر گویند و نویسند.