لغتنامه دهخدا
اجاص . [ اِج ْ جا ] (ع اِ) آلو. آلوی سیاه . آلوی بخارائی . آلوچه . (داود ضریر انطاکی ). زردآلو. میوه ای است خوش ترش ، و از آن آش می پزند. اجاصة یکی . و این لغت عجمی است در عرب مستعمل شده ، زیرا که جیم و صاد در لغات عرب با هم جمع نشود. (منتهی الارب ). مؤلف اختیارات بدیعی آرد: