پرتوِ گاماgamma rayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تابش الکترومغناطیسی پرانرژی و پرنفوذ که معمولاً در واپاشی پرتوزا گسیل میشود
گسیل گاماgamma emissionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن هستههای اتمی با بیرون فرستادن تابش الکترومغناطیسی پرانرژی، بهصورت پرتو گاما، از حالت برانگیخته به حالتی با انرژی کمتر نزول میکنند
آمارشناسلغتنامه دهخداآمارشناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که بقواعد علم آمار آگاهی دارد. متخصص احصائیه . (فرهنگستان ).
آمارگرلغتنامه دهخداآمارگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) مأمور انجام کارهای آمار. مأمور احصائیّه . (فرهنگستان ).
آمارشناسلغتنامه دهخداآمارشناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) کسی که بقواعد علم آمار آگاهی دارد. متخصص احصائیه . (فرهنگستان ).
آمارگرلغتنامه دهخداآمارگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) مأمور انجام کارهای آمار. مأمور احصائیّه . (فرهنگستان ).
خمیرآماdough conditionerواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی که به خمیر تخمیرشده اضافه میشود تا خواص فرایندی یا کیفیت فراوردۀ نانوایی نهایی یا هر دو را بهبود بخشد
پروازآماdispatcherواژههای مصوب فرهنگستانمسئول نظارت بر آمادگی هواپیمای غیرنظامی برای پرواز بعدی طبق برنامه