خوش منشلغتنامه دهخداخوش منش . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) فَکِه . فاکِه . خوش طبع. شادان .خندان . خرسند. راضی . (یادداشت مؤلف ) : بدین روز هم نیستی خوش منش که پیش من آوردی ای بدکنش . فردوسی .<br