آنگاهلغتنامه دهخداآنگاه . (ق مرکب ) پس از آن . پس . سپس . آنگه . در آخر. بعد. بعد از آن : چو سی روزگردش بپیمایدادو روز و دو شب روی ننمایداپدید آید آنگاه بارنگ زرد... فردوسی .آنگاه یکی ساتگنی باده برآرد. منو
آنگاهگویش اصفهانی تکیه ای: unmoqe طاری: unvaxt طامه ای: unvaxd طرقی: unvaxt کشه ای: unvaxt نطنزی: unvaxt
غاز تایوانیAnas formosaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
واژگون ـ خمشگراana-campylotropousواژههای مصوب فرهنگستانویـژگـی تـخمـکی که یـکی از رشـتههای آوندی آن خم شده، و از پایۀ بند ناف بهطرف ناحیۀ بن تخمک خورش، که فقط در امتداد سطح پایین خم شده، کشیده شده است و پیکرۀ پایه (basal body) ندارد
واژگون ـ دوسوگراana-amphitropousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تخمکی که یکی از رشتههای آوندی آن خم شده و از پایۀ بند ناف بهطرف ناحیۀ بن تخمک خورش، که دارای خم تند در وسط و در امتداد سطح پایین و بالا است، کشیده شده است و اغلب یاختههای تمایزیافتۀ پیکرۀ پایۀ (basal body) آن در زاویۀ خمش قرار میگیرند
حنائةلغتنامه دهخداحنائة. [ ح ِن ْ نا ءَ ] (ع اِ) یکی حِنّاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حناء شود.
حنایةلغتنامه دهخداحنایة. [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) انحناء و کجی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (ع مص ) پیچیدن دست . || خم دادن چوب . || خراشیدن چوب را. || پوست باز کردن . || دو تا کردن پشت را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
پس آنگاهلغتنامه دهخداپس آنگاه . [ پ َ ] (ق مرکب ) سپس : برو کرد جوشن همه چاک چاک پس آنگاه بر تارکش ریخت خاک . فردوسی .پس آنگاه بهرام و ایزد گشسب نشستند با جنگجویان بر اسب .فردوسی .
نگاشت انقباضگرcontractive map, shrinking mapواژههای مصوب فرهنگستاننگاشت بر فضای سنجهای با این ویژگی که بهازای هر و اگر آنگاه
پس آنگاهلغتنامه دهخداپس آنگاه . [ پ َ ] (ق مرکب ) سپس : برو کرد جوشن همه چاک چاک پس آنگاه بر تارکش ریخت خاک . فردوسی .پس آنگاه بهرام و ایزد گشسب نشستند با جنگجویان بر اسب .فردوسی .