آهنگرلغتنامه دهخداآهنگر. [ هََ گ َ ] (ص مرکب ) پیشه وری که آهن در کوره تافته و کوبد و آلات آهنینه سازد. حداد. هبرَقی . هالکی . قین . ریّام . نهامی . نهامین : کشاورز و آهنگر و پای باف چو بیکار باشند سَرْشان بکاف . ابوشکور.سر سروران ز
آهنگرفرهنگ فارسی عمیدکسی که پیشهاش ساختن آلات و ادوات آهنی است؛ پیشهوری که آهن را در کوره سرخ میکند و از آن آلات و ادوات آهنی میسازد؛ نهامی؛ نهامین.
گاوان آهنگرلغتنامه دهخداگاوان آهنگر. [هََ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری شاهی ... دشت ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 480 تن سکنه . زبان مازندرانی و فارسی . آب آن از نه
آهنگرانلغتنامه دهخداآهنگران . [ هََ گ َ ] (اِخ )نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاهان میان هاشم آباد و سمنگان بالا، در 515500 گزی طهران . || نام کوهی نزدیک حد غربی ایران ، و خط سرحدی ایران و عراق بفاصله ٔ یک فرسنگ و نیم در امتداد آن کوه است .
آهنگریلغتنامه دهخداآهنگری . [ هََ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل آهنگر. حرفه ٔ حداد : هوشنگ بجای او نشست ... و دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. (نوروزنامه ).چو بشناخت [ هوشنگ آهن را ] آهنگری پیشه کردکجا زو تبر وَ ارّه و تیشه کرد. <p clas
آهنگریفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل آهنگر: ◻︎ مرا نیست زآهنگری ننگ و عار / خِرد باید و مردی ای بادسار (فردوسی۲: ۷۶۷).۲. ساختن آلات و ادوات از آهن.۳. (اسم) کارگاهی که این کار در آن صورت میگیرد.
کلانهلغتنامه دهخداکلانه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) کلانه ٔ آهنگر. آتشدان آهنگر. کوره ٔ آهنگر. تنور آهنگر. (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
آهنگرانلغتنامه دهخداآهنگران . [ هََ گ َ ] (اِخ )نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاهان میان هاشم آباد و سمنگان بالا، در 515500 گزی طهران . || نام کوهی نزدیک حد غربی ایران ، و خط سرحدی ایران و عراق بفاصله ٔ یک فرسنگ و نیم در امتداد آن کوه است .
آهنگریلغتنامه دهخداآهنگری . [ هََ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل آهنگر. حرفه ٔ حداد : هوشنگ بجای او نشست ... و دیوان را قهر کرد و آهنگری و درودگری و بافندگی پیشه آورد. (نوروزنامه ).چو بشناخت [ هوشنگ آهن را ] آهنگری پیشه کردکجا زو تبر وَ ارّه و تیشه کرد. <p clas
آهنگریفرهنگ فارسی عمید۱. شغل و عمل آهنگر: ◻︎ مرا نیست زآهنگری ننگ و عار / خِرد باید و مردی ای بادسار (فردوسی۲: ۷۶۷).۲. ساختن آلات و ادوات از آهن.۳. (اسم) کارگاهی که این کار در آن صورت میگیرد.
گاوان آهنگرلغتنامه دهخداگاوان آهنگر. [هََ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری شاهی ... دشت ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 480 تن سکنه . زبان مازندرانی و فارسی . آب آن از نه