آهوتکلغتنامه دهخداآهوتک . [ ت َ ] (ص مرکب ) چون آهو در دویدن . آهودو : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم .اسدی .
اوثقلغتنامه دهخدااوثق . [ اَ ث َ ] (ع ن تف ) ثقه تر. مطمئن تر. (غیاث ) (آنندراج ). || سخت تر و محکم تر. (منتهی الارب ). محکمتر و استوارتر. (غیاث ): خذ الامر بالاوثق ؛ ای بالاشد الاحکم . (المنجد).
اوتکلغتنامه دهخدااوتک . [ اَ ت َ ] (ع اِ) اوتکی . (المعرب جوالیقی ص 199). قسمی از خرما. (ناظم الاطباء). خرمای شهریز یا سهریز یا خرمای سوادی . (منتهی الارب ) (المعرب ). خرمای شهریز و آن قطیعاء است و گفته اند خرمای سوادی است . (از اقرب الموارد) (جوالیقی ص <span
اوتوکلغتنامه دهخدااوتوک . (مغولی ، اِ) موزه . || معفو و بخشیده شده . (آنندراج از فرهنگ وصاف ). || طومار وقایع و سرگذشت . (فرهنگ فارسی معین ).
اوتکیلغتنامه دهخدااوتکی . [ اَ ت َ کا ](ع اِ) قسمی خرما. (ناظم الاطباء) (المعرب جوالیقی ص 199). اوتک . (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
پری پویلغتنامه دهخداپری پوی . [پ َ ] (ص مرکب ) که پویه ای چون پری دارد : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم .اسدی (گرشاسب نامه )
آهودولغتنامه دهخداآهودو. [ دَ / دُو ] (نف مرکب / ص مرکب ) آهوتک . آنکه دویدنی چون آهو دارد : یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک ببرجه آهودو و روباه حیله ، گوردن .منوچهری .
کرگزنلغتنامه دهخداکرگزن . [ ک َ زَ ] (اِ) نوعی تیر بزرگ . (یادداشت مؤلف ) : کنون بور آهوتک و کرگزن کمان و کمین من و کرگدن . اسدی (گرشاسب نامه ).زبان و گلوگاه و یک نیمه تن فرودوخت با کرگزن کرگدن .اسدی (گرشا
گورسملغتنامه دهخداگورسم . [ س ُ ] (ص مرکب ) ستوری که سم آن سم گور را ماند : سیه چشم و گیسوفش و مشک دم پری پوی و آهوتک و گورسم . اسدی .اشقر گورسم چوزین کردی گور بر گردش آفرین کردی .نظامی (هفت پیکر ص <span cl