آکپلغتنامه دهخداآکپ . [ ک ُ ] (اِ) آکُب . لُپ . لنبوس . یک جانب دهان از درونسو : کند از خست ، او همی پنهان همچو میمون نخود در آکپ خویش .خسروانی .
بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
پیچاقچیلغتنامه دهخداپیچاقچی . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صائین دژ شهرستان مراغه . واقع در 23هزارگزی جنوب خاوری صائین دژ و 15هزارگزی خاور راه ارابه رو صائین دژ به تکاب . کوهستانی ، معتدل . دارای 21
حاکیلغتنامه دهخداحاکی . (ع ص ) نعت فاعلی از حکایت . حکایت کننده . روایت کننده . نقل آورنده . گزارنده . ناقل . محدث . راوی . خبرگزار. آگاهی دهنده . نقل کننده . ج ، حکاة.- حاکی از ؛ دلیل بر. حاکی از فلان امر بودن ؛ انباء از آن یعنی معنی و فحوی و مستنبط از آن این است
بجلغتنامه دهخدابج . [ ب ُ / ب َ ] (اِ) اندرون دهان . (اوبهی ) (برهان قاطع). اندرون دهن . (شرفنامه ٔ منیری ). درون دهان . لنبوس . آکپ . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) : بی مدحت تو هر که دهان را بگشایددندانش کند