اجراملغتنامه دهخدااجرام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جِرْم . تن ها. اجسام (و اکثر استعمال اجرام در لطیف است و اجسام درکثیف ) : چون از وصول او خبر یافتند شادمان گشتند و حیاتی تازه و عیشی نو بمکان او در اجرام و اجسام ایشان ظاهر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). اکثر اطلاق این لفظ بر کوا
اجراملغتنامه دهخدااجرام . [ اِ ] (ع مص ) گناه کردن . اِجترام . (منتهی الارب ). جرم کردن . (زوزنی ). || گناه جستن : اجرم َ علیه ؛ گناه جست بر وی و جنایت نهاد و کذلک اجرم الیه . || بزرگ و کلان گردیدن . || صاف شدن گونه : اجرم لَونه . || اَجرَم الدم ُ به ؛ چسبید خون به وی . || صاف شدن آواز. (منتهی
ازراملغتنامه دهخداازرام . [ اِ ] (ع مص ) قطعکردن کلام کسی را. بریدن سخن کسی . || منقطع کردن بول بر کسی . (زوزنی ). قطع کردن بول و گمیز برکسی : لاتزرموا ابنی (حدیث )؛ ای لاتقطعوا علیه بوله .
اجرامفرهنگ فارسی عمید۱.= جُرم۲.=[جمعِ جِرم]= جِرم⟨ اجرام فلکی: (نجوم) = ⟨ اجرام سماوی⟨ اجرام سماوی: (نجوم) ستارگان، سیارات، خورشید، و ماه.