حبتةلغتنامه دهخداحبتة. [ ح َ ت َ ] (اِخ ) بنت مالک . صحابیه است . و قاضی ابویوسف شاگرد ابوحنیفه ٔ نعمان از اولاد او است .
حبطهلغتنامه دهخداحبطه . [ ح َ ب َ طَ ] (اِخ ) فرزند فرزدق شاعر است . ابن قتیبة دینوری سه فرزند به نام سبطة و لبطة و حبطة به فرزدق نسبت داده و مادر ایشان را «نوار» نامیده است . و محشی کتاب نام مادر را از دیوان فرزدق (چ اروپا ص 182) طیبة، دخت عجاج مجاشعی نقل کر
هبتةلغتنامه دهخداهبتة. [ هََ ت َ ] (ع اِمص ) سستی و ضعف : فی عقله هبتة؛ یعنی ضعف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || حمق و نادانی : و فیه هبتة؛ یعنی نادان است . (معجم متن اللغة). غفلت و بی خبری . (معجم متن اللغة). || (اِ) یک بار. یک دفعه . (اقرب الموارد).