لغتنامه دهخدا
ابلک . [ اَ ل َ ] (ص ، اِ) بگفته ٔ لغت نامه نویسان فارسی ، اصل کلمه ٔ ابلق عرب و بهمان معنی است و شاهد ذیل را نیز از سیف اسفرنگ می آورند : تا سوی او نکشد دولت تو بیش کمان خصم شاد است بدلجوئی تیر ناوک گر بداند که بدور تو دورنگی عیب است ص