ابوالاشهبلغتنامه دهخداابوالاشهب . [ اَبُل ْ اَ هََ ] (ع اِ مرکب ) لبن . شیر. ابوالابیض . (مهذب الاسماء). || باز. (مهذب الاسماء). بازی .
زاذانلغتنامه دهخدازاذان . (اِخ ) پدر ابوالاشهب (زیاد) کوفی محدث است . (تاج العروس ). و رجوع به زاذانی شود.
ابوالحکملغتنامه دهخداابوالحکم . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) علی بن حکم بنانی . محدث است و ابوالاشهب از او روایت کند.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حکم بنانی ، مکنی به ابوالحکم . محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کند. رجوع به ابوالحکم (علی بن ...) شود.